-نام پدر و مادر حضرت مريم چيست؟

(41876)
-پيامبري كه پدر داشت امّا مادر نداشت , چه كسي بود؟

(16852)
-در هنگام فاتحه خواندن حتماً بايد دعاي اللّهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات را بگويند و بعد سوره حمد و توحيد را بخوانندّ آيا در غير اين صورت فاتحه خواندن درست نيست؟

(13939)
-خوش صداترين پيامبر چه نام داشته است؟

(7986)
-چرا خداوند به ابراهيم((عليه السلام)) لقب خليل الله را عطا كرد؟
(2947)
-بعضي مي گويند: حضرت ابراهيم در روز سيزده بدر كه مردم به بيرون شهر رفته بودند, بت هارا شكست و مي گويند: درست نيست در اين روز به بيرون شهر برويم ; آيا اين گفته درست است ؟

(2854)
-چرا نام پيامبر قوم لوط، لوط بوده ، مگر نه اين كه نام انبياي الهي با مسمي بوده و كامل و زيبا؟توضيح دهيد معنا و مفهوم لوط چيست؟

(2434)
-چرا حضرت داوود با اين كه از پيامبران اولوالعزم نبود، داراي كتاب زبور بوده است؟

(2196)
-سبطيان و قبطيان كيستند؟

(1673)
-علت حرام و گناه بودن غيبت چيست؟ چرا دين اسلام بر اين موضوع حساس ميباشد و به شدت از آن نهي ميكند؟

(1655)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:28009 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:18

هدف از آفرينش انسان چيست خداوند كه به سرانجام من عالم است چرامرا خلق كرده؟
در آغاز از اينكه ناچاريم در پاسخ به سوءال اول از اصطلاحات خاص استفاده كنيم پوزش مي طلبيم. علت آن اين است كه سوءال از هدف خلقت مسأله فلسفي و كلامي دقيقي است و چنان كه مي دانيد زبان عرفي در مسائل تخصصي كارآيي كافي ندارد. به عبارت ديگر نمي توان سوءال فلسفي كرد و جواب عرفي شنيد. در عين حال مي كوشيم با توضيحات بيشتر حتي الامكان مسأله را روشن سازيم: سوءال اول شما محتوي سه پرسش مرتبط با هم است: 1- فلسفه و هدف كلي از خلقت چيست؟ 2- باآن كه خداوند علم به گنهگاري و دوزخي شدن من دارد چرا مرا آفريده است؟ 3- آيا علم غيب ازلي خداوند مستلزم جبر در افعال بشري نيست؟ 1- هدف خلقت: در رابطه با هدف كلي آفرينش ابتدا بايد ديد مقصود از هدف چيست؟ اشتباهي كه معمولا در اين رابطه رخ مي دهد قياس كردن افعال الهي با كنش هاي انساني است. هدف در افعال بشري معمولا غايت فاعل است. يعني كنشگر براساس نقص و نيازي كه در خود مي يابد فعاليتي را آغاز مي كند و هدفش رفع آن نقص و تأمين نياز خويش است. البته گاهي انسان هاي خداجو از اين مرحله فراتر رفته و چنين غايتي را لحاظ نمي كنند. ليكن بالاخره درنهايت با عمل خويش خود را به كمال مي رسانند و نقايص وجودي خويش را برطرف مي سازند. اما درمورد افعال الهي هدف به اين معنا معقول نيست. زيرا او كمال مطلق است و او را نقصي نيست تا با انجام چيزي آن نقص را برطرف سازد. آن گاه اين سوءالات رخ مي نمايد كه: (1) بنابراين آيا افعال الهي ناهدفمند است؟ و اگر هدفدار است به چه معنا مي باشد؟ (2) اينكه آفرينش مقتضاي فياضيت مطلقه الهي است يعني چه؟ واگر خداوند جهان را نمي آفريد چه مي شد؟ آيا خدا مجبور است جهان را بيافريند تا به فياضيت او لطمه نخورد؟ و... . در رابطه با سوءال اول بايد گفت. افعال الهي هدفمند است به اين معنا كه كنش هاي او حكيمانه است و غايت افعال او غايات فعل است نه فاعل. يعني مقصود از هدف در اين جا سرانجامي است كه آفريده هاي او بدان مي رسند و آن اتصال به منبع لايزال هستي و فنا در كمال مطلق است و به قول مولوي چون قطره اي كه در دريا افتد و دريا شود. در اين جا باز اين سوءال رخ مي دهد كه چه لزومي داشت خداوند جهاني را بيافريند و به چنان سرانجام مباركي برساند؟ پاسخ آن است كه نيازي وجود نداشت ليكن حكمت اعم از نياز است. يعني چنان نيست كه سابق بر هر كاري حتما بايد نيازي باشد. چنين برداشتي از مقايسه افعال الهي با كنش هاي بشري كه موجودي سراپا نياز است و همواره در جست و جوي تأمين احتياجات خويش مي باشد ناشي شده است. در حالي كه يك عمل مي تواند حكيمانه باشد در صورتي كه نتايجي خوب و ارزشمند به بارآورد. هر چند اين نتايج به فاعل برنگردد بلكه به فعل و آفريده بازگشت نمايد. به عبارت ديگر خداوند «فاعل بالقصد» نيست. زيرا فاعل بالقصد بودن مربوط به موجودات ناقص است ولي خداوند چنين نيست. از اين رو گفته اند: «العالي لايلتفت الي السافل» و به تعبير بوعلي: خداوند «فاعل بالاراده» است و از همين حقيقت شيخ اشراق تعبير به «فاعل بالتجلي» كرده و ملاصدرا به «فاعل بالعنايه». پاسخ به پرسش دوم : بايد ابتدا درك فلسفي درستي از وجود و هستي داشته باشيم و سپس به تبيين رابطه آن با فياضيت مطلقه الهي بپردازيم: (1) در چشم انداز و تحليل فلسفي وجود كمال و خير عين يكديگر و نقص شر و عدم يكي بيش نيستند. بنابراين وجود بنفسه خير و كمال و بهتر از نيستي است. (2) خداوند واجب الوجود بالذات و واجب بالذات واجب من جميع الجهات است. يعني همه كمالات وجودي را به طور مطلق دار است. بلكه عين همه آنهاست و از هرگونه نقص كاستي و عيبي پيراسته است. (3) ازجمله كمالات مطلقه فياضيت علي الاطلاق است. درك اين ويژگي و پيامدهاي آن درفهم درست مساله موردبحث نقش جدي و اساسي دارد. در اين جا بايد مفهوم فياضيت را به درستي فهم كرد. براي فياضيت لااقل دو معنا مي توان به دست آورد: الف) اعطاي وجود به هرچيزي كه امكان وجود دارد. زيرا باتوجه به اينكه وجود خيراست اگر چيزي امكان هست شدن داشته باشد و به او اضافه وجود نشود خارج از دوصورت نيست: 1- يا فاعلي توانا وجود ندارد كه به آن هستي دهد. 2- يا فاعل توانمندي هست كه از افاضه وجود خودداري كرده است و هر دو در مورد خداوند محال است. زيرا: اولا خداوند قدرت و توان افاضه وجود به هرممكن الوجودي را دارد چون داراي قدرت مطلقه است. ثانيا خودداري از افاضه وجود با توجه به خيربودن وجود بخل است و بخل خلاف فياضيت مطلقه الهي است. (در اين جا دنباله سوءال پيشين رخ مي نمايد كه بعدا بدان خواهيم پرداخت). ب ) شرايط كمالات ممكنه برتر را براي امور موجود فراهم ساختن. اين نيز چيزي است كه خداوند درنظام هستي قرارداده وجريان هستي را به سمت كمال نهايي به جريان انداخته و تمام شرايط كمال را براي موجودات فراهم كرده است. البته كمال درغيرانسان به نحو غيراختياري است و لوازم تكويني دارد و درمورد انسان اختياري است ولوازم تكويني و تشريعي خاص خود را دارد و خداوند همه لوازم آن را فراهم نموده است. اما دنباله سوءال اين است كه آيا خدا مجبوراست جهان را بيافريند تا فياض باشد؟ پاسخ آن است كه او مجبور نيست بدين معنا كه هيچ عاملي او را وادار به آن نمي كند در عين حال لازمه فياضيت اين است. يعني اگر نكند فياض نيست. به عبارت ديگر رابطه فياضيت و خودداري از خلقت و كمال بخشيدن به هستي رابطه تناقض است. از اين رو ميرداماد مي فرمايد: «از خدا واجب است كه بيافريند» نه اينكه برخدا واجب باشد. تا اين جا روشن مي شود كه خلقت جهان لازمه فياضيت مطلقه خداوند است و او براساس رحمت مطلقه جهان را آفريده و آن را به سمت كمال جهت بخشيده و همه لوازم كمال يابي را نيز در موجودات قرارداده است. اگر فرضا قرار باشد خدا مرا نيافريند تمام شبكه تودرتوي عالم را نبايد بيافريند يا نظامي به گونه اي ديگر بيافريند كه همه چيزش با اين جهان متفاوت است و هيچ دليلي نيست كه آن نظام بهتر از اين جهان باشد. بلكه ادله فلسفي خلاف اين را نشان مي دهد و به نحو اجمالي مدلل مي سازد كه اگر هرسيستم ديگري را خداوند مي خواست جايگزين نظام موجودات گرداند حتما در رتبه فروتر از اين نظام بود هرچند فرضا همچون مني جهنمي گردد. زيرا نظام موجود نظامي است كه در آن كمترين شر ضروري در جهت رسيدن به برترين خير ممكن وجود است. به هرجهت اين مساله بحثهاي بسيار مفصل و پيچيده اي دارد. براي آگاهي بيشتر ر . ك : عدل الهي شهيد مطهري 3- علم غيب ازلي مستلزم جبر نيست. زيرا: 1) اولا زماني علم خدا مستلزم جبراست كه در رتبه فاعلي اعمال ما قرار داشته باشد. يعني چون او مي داند كاري را انجام بدهيم نه اينكه چون ما چنين مي كنيم او بداند. درحالي كه واقعيت از قسم دوم است و اگر ما به اختيار خود كار ديگري مي كرديم خدا نيز علمش به همين كار ديگر تعلق مي گرفت. 2) علم قبلي خداوند به افعال ما شبيه علم ديگران در زمان حال انجام است. يعني همين طور كه اگر ما در برابر شما كاري انجام دهيم و شما باديدن اين عمل درآن حال بدان آگاهي يابيد هيچ كس نمي گويد چون شما مي دانيد پس عمل ما جبري است. علم قبلي خداوند نيز چنين است. زيرا خداوند موجود زماني نيست و زمان هاي قبل و حال و آينده همه نزد او يكسان حاضرند. از اين رو قبل و بعد از طرف ما ونسبت به ماست ولي او كه خود خالق زمان و مكان است نسبتي بازمان ندارد و تمام هستي و همه زمان ها و مكان ها نزد او يكسان حاضرند. لذا اينكه مي گوييم از قبل مي دانست با اين كه بگوييم الان مي داند در رابطه با خدا يكسان است.

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.